2777
2789

شوهر منم همینو میگه 

میگه بمون خونه فقط غذا بپز و خونه داری کن 

منم گفتم من بهر اندازه که تو بری خونه مادرت منم این حقو دارم که برم 

هر وقتم بخوام میرم اصلا کاری به بد اومدن یا خوش اومدنش ندارم بعضی وقتا خیلی پررو میشه

توکلت علی الله

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حساس نشو ، در مقابل حرفاش هم جبهه نگیر . 

کلا بهونه ی دعوا هم دستش نده

بگو باشه

ولی هر از گاهی از حسن نیت خانواده ت نسبت بهش براش بگو .... یه جوری که محبتشونو تو دلش بندازی ..

مثلا بگو سلامت رسوندن .... یا واسه فلان کار ازش تشکر کن ...

بالاخره ذهنیت منفیشو تبدیل به مثبت کن .


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ////////////////////////////////// خدا حافظ همگی ، خدا حافظ نی نی سایت 

منم همسرم اوایل ازدواج به خانواده من حساس بود ....من سعی کردم بیشتر برم خونه مامانش و هر موقع هم میرفتیم از مامانش تعریف میکردم ....وقتی هم خونه مامان خودم میرفتم برمیگشتم میگفتم مامانم سلام رسوندن یا میگفتم خیلی دوستت دارن و ازت تعریف میکنن یا سعی میکردم وقتی میخواد بره سر کار بهش میگفتم زود بیا من تو خونه حوصله م سر میره انقد خودمو بهش وابسته نشون میدادم که دیگه دید من نمیتونم تو خونه تنها باشم خودش به زور منو میبرد خونه مامانم باز من ناز میکردم میگفتم نمیرم فقط تو زود بیا ....همسرم مدرس دانشگاه هست مدام بهش میگفتم کمتر کلاس بردار من تنها هستم یا میگفتم نهایت تا 7 شب برو کلاس بیشتر نرو اونم دید نمیتونه کلاسهاشو به خاطر من کنسل کنه حالا خودش به زور منو میبره خونه مامانم

دکترم میگه باید کمتر تحرک داشته باشی چون چند روز پیش لکه دیدم

عیب نداره کمتر تحرک داشته باش. همونطور که دکترت گفته عمل کن، حتی اگه مثلا منجر به نپختن غذا یا نشستن ظرفا میشه.

روزهایی که کار می کنی ، یه مقدار بیشتر ناز کن. از کمر درد و لکه بینی که مثلا!!! داشتی بگو و ازش بخواه بیشتر تو کارها کمکت کنه  یا زودتر بیاد خونه ولی تا زمانی که همسرت نگفته نرو خونه مامانت.

واسه مامانتم بهانه بیار که فلان کار رو باید تو خونه انجام بدم واسه همین نیومدم خونتون ( چیزی در مورد مخالفت همسرت نگو)

بعدم تا یه مدت سعی کن وقتایی هم که از خونه مامانت برگشتی چیزی در موردشون تعریف نکنی. اگرم همسرت پرسید بگو خوب بودن، سلام رسوندن. همین.

حتی اگه خودت در مورد مسئله ای با همسرت مخالفت داری تا یکی دو روز بعد از اومدن از خونه مامانت مطرحش نکن.


من فک می کنم قبلا شرایطی ایجاد شده که در همسرت احساس دخالت در زندگیتون توسط خانواده ات رو ایجاد کرده. باید بهش زمان بدی و با سیاست رفتار کنی تا دوباره بهشون اعتماد کنه.

مامانم اومد خونمون واسه عید کارام کرد اما همسرم یک تشکر خشک و خالی نکرد انگاری وظیفه مامانم بود

دیگه نذار مامانت این کارو کنه. 

اولا از زن باردار انتظار نمیره که خونش دستع گل باشه.

دوما اگر همسرت به هر دلیلی قدردان این محبت نیس، دفعه ی دیگه یا باید خودش جورشو بکشه و کارها رو انجام بده یا کارگر بگیره و هزینه شو پرداخت کنه.

اصلنم نیاز نیست که به روی همسرت بیاری که چون تو تشکر نکردی مامان نمیاد و از این حرفا.

بهانه های دیگه بیار مثلا " وای طفلک مامان کمر درد کرده " و ...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز