سلام بچه ام یک سال و دو ماهه اش است
بعد زایمانم افسردگی خیلی خیلی شدیدی گرفتم ر حدی که می خواستن بیمارستان اعصاب و روان بستری ام کنن
ولی خدا رو شکر به اونجا نکشید
حالاهنوز بعد یکسال کامل از بین نرفته تبدیل به وسواس فکری شدید شده
زندگی ام رو مختل کرده
لطفا راهنمایی ام کنین
وسواس فکریت رو بیشتر توضح بدع عزیزم
درمانت رو مگه ادامه ندادي؟
چرا هنوزم در حال درمانم
وسواس فکری ام طوریه که به اتفاقای بد گذشته جدای از مریضی ام زیاد فکر میکنم
در حدی که داغونم میکنه
یک فکر مثل خوره میاد ذهنم رو پر میکنه
نمیتونم از سرم بیرونش کنم
بايد ب ذهنت مسلط بشي
درمان دارويي بهمراه راهكارهايي ك روانشناس بهت ميده پيش برو
دائما افكارت رو موكول كن ب اينده
بگو يك فرصت مناسب راجع بهش مفصل فكر ميكنم
مثلا اخر شب بعد بگو فردا صبح
هرموضوعي پيش مياد سريع تصميم بگير
حتي اگه تصميمت اشتباه شد
تصميم اشتباه براي كسي ك وسواس فكري داره بهتر از تصميم با فكر و زياد و تاخير هست
و خيلي نكات ديگه
اما ب هيچ وجه وقفه اي توي مصرف داروهات ننداز
پیش روان شناس هم میرم
ولی فکر میکنم راه کارهاش داره هی حالم رو بد تر میکنه
جمله اينكه هر چي ميخاد بشه بشه با خودت مرور كن
همه چيز در كنترل من نيست
ب درك چيكارش كنم
شد ك شد
هر كاري كردم خوب كردم
دلم خاست اينو گفتم
نميدونم موضوع وسواست چي هست
اما من وسواس داشتم ك مريضي ميگيرم از يكي
يا از شدت اضطرابي ك براي عزيزانم داشتم و يا ميترسيدم ك بميرن
الان ميگم ب درك ميخام ك بميره چكارش كنم
با اين جمله ها جلوي حملات فكري رر ميگيرم
منم قبلا وسواس فکری ام در حد شما بود خودم کنترل می کردمش ولی الان متاسفانه در حدی شدید شده که از کنترل خارجه
همش با خودم فکر میکنم تا آخر عمر همین طوری میمونم و نمی تونم از زندگی ام هیچ لذتی ببرم
نمی خوام حرف های ناراحت کننده بزنم اما گاهی از خدا می خوام زودتر بمیرم تا اینکه بخوام همش غصه بخورم و زجر بکشم
