من خودم بگم اول من وشوهریم حدودا4/5سال باهم بودیم یعنی دوست بویدم خیلی دوسم داره همه کارواسم میکنه فداش شم از روی عشق باهم ازدواج کردیمممم البته نامزدیم خخخخخخ
یاد گرفته ام بگریم بی دغدغه بخندم بی بهانه برقصم بی ترانه برنجم بی گلایه و نظاره کنم آنچه نیستم و نبینم آنچه هستم
15 اردیبهشت سالگرد اشناییموئن بود اردوی دانشجویی بچه های کارشناسی ارشد رو می بردن نمایشگاه کتاب تهران منم ثبت نام کردم اردوش مختلط بود تو اون گیر و یری گم شدم دیدم یه پسره که از صبح چند بار تو اتوبوس دیده بودمش و هی گفته بوم این چقدر خوشگله چقدر متینه چقدر اقاست ، اونم گم شده بود و ما با هم یه گوشه ای نشستیم و کلی حرف زدیم .با همدیگه رفتیم خرید و باورتون نمیشه گوشی همه دوستامون خاموش بود و ما عاشق هم شدیم و الان 7 ساله داریم با هم زندگی می کنیم
چیکسا در زبان کرمانجی یعنی شبهای سرد و پر ستاره پس از بارش برف
و نام بزرگترین منظومه زیبای کرمانجی از حسن روشان .