عمه ی شوهرمم هرچی میدونسته به مادر شوهرم گفته .خیلی خجالت میکشم احساس شرمندگی میکنم حالا که فهمیدم .
از طرفی دلم میخواد داداشمو وردارم و برم سراغ داماد بیشرفمون ازطرفی شوهرم گفته اگه دخالت کنی من میدونم و تو
از طرفی دلم داره برا خواهر ساده ام کباب میشه و میخوام یجوری نجاتش بدم ولی هیچ کاری ازم برنمیاد و نمیدونم چیکار کنم .
از طرفی هم با خودم میگم این زنه این چرتو پرتارو به مادرشوهرم گفته فردا از سر کینه اش حرفای بدتری نزنه که باعث بیشتر رفتن ابرومون بشه .