داستان نیست و قسمتی از زندگی آدل هوگو ، دختر ویکتور هوگو ، هست . عجیب و تاثیر بار ، آدل عاشق مردی میشه که البته به هم علاقه داشتند ، ویکتور هوگو مخالف هست ، نهایتا مرده منصرف میشه و با زن دیگه ای ازدواج می کنه ،آدل دست بردار نیست ، و آخرش آواره خیابان ها و شهر ها میشه و در نهایتا در دوران واپسین زندگیش ، مجنونی عاشق میمونه . پیرزنی در نهایت تا زمان مرگش از اون نگه داری می کنه .
آدم ها چقدر باهم فرق دارند و چقدر عجیب هست