رفتن همسرم به خانه همسر سابق برای دیدن بچه هاش

عزیزم همه مثل هم نیستن فامیلمون از7سالگی نامادری داشته نامادریش با اینکه بچه دارم شد باز اونو مثل دختر خودش دوست داره حتی الان دختره هم ازدواج کرده ولی همیشه میگه نامادریم بیشتر از بچه های خودش به من رسیدگی کرده و میکنه

چجوری چراغ سبز نشون میده؟

موافقم

همینو بگو...

شماهم باهاش برو. بگو منم نگران بچه بودم خواستم بیام ببینمش. با خانوم سابقشم خوش و بش کن.

اسی به همسرت بگو دخترش رو ببرن آزمایش حساسیت به گلوتن ازش بگیرن

چون یکی از دلایل دل درد های زیاد حساسیت به گلوتن هستن

بنظرم خودت هم همراهش برو بگو اومدم سر بزنم وهم شوهرت رو تنها نمیذاری

همه،نامادریابد ذات وقاتل نیستن،،،،ولی خب مادراون بچه هم نمیشن،،،ذات خوب باشه طرف باهمه،خوبه ،مگر دشمنی،ببینه

شمابه انسانیت خودت شک داری مگه؟

اون مثالت وحشتناک بود لعنت خدابهش زجرکش بشه،اون زن لعنت به،پدر بچها

عاقبتش،چیشد تاوان داد؟؟؟

اون بچه ظاهرا شرایط خوبی نداره اینکه دکترا متوجه نمیشن علتش چیه احتمال زیاد از استرس هست.

وای استارتر

فکر کردم خودم تاپیک زدم خبر ندارم....مسئله ی منم هست ...من البته شک ندارم که عرف نیست و دوست ندارم بره

گفته که نمیرم داخل دم در میرم و...ولی من میدونم گاهی میره میگه مادرشان نیست و البته بازم من مطمئن نیستم .

کلا خوشم نمیاد نه اینکه بترسم و شک داشته باشم .خب چه لزومی داره این همه آدم جدا میشن مکه همه خونه دارن بدن به همسر سابق

مکه همه میرن خونه ی زن سابق به بهونه بچه

با هم برید

دقیقاً بله

چیز خاصی نمیخواست بگی فقط باید میگفتی کی بریم؟میوه ای چیزی هم بگیر براش بعدم در جواب حرفی ک گفته بود خونه خودمه باید میگفتی خونه مال کی هست مهم نیست مهم افرادی ک توش زندگی میکنن هست اگه اینجوری باشه هرکی میتونه بره خونه هرکس دیگه ای چون خونه مال خودشه

البته اینو یادم رفت بگم

هفت هشت سال پیش بود که همسر سابق میخواست ازدواج کنه یا لااقل اینطور وانمود میکرد اون موقع شوهرم یه حرکت هایی زد پنهان از من بعدا اتفاقی فهمیدم نه که خیانت کنه ها ولی صمیمیت ایجاد کرد بعدا هم گفت که میخواستم نره ازدواج کنه بچه ها ضربه میخوردن و...ولی من که فهمیدم چون از چشمام بیشتر به شوهرم اعتماد داشتم و سر بچه ها و ارتباطش با مادرشان بخاطر بچه ها آزادش گذاشته بودم بخاطر اعتمادم

واقعا ضربه ی بدی به اعتمادم خورد .

بهمن دلیل الان خیلی حساس تر شدم .

با مشاور صحبت کردم که من اینو آزاد گذاشته بودم بخاطر بچه ها و.

گفت اشتباهه

هر چی اصولی داره ارتباط پدر با فرزندان هم اصولی داره خرجشونو بده ببینتشون تو حق نداری چیزی بگی بچه هاشن

بیارتشون

ولی خونه طرف نباید بره و ازین حرکت ها مگر واقعا اضطرار باشه برای یه بار دوبار

مثلا یادمه گیر داده بود بچه ها را با مادرشان ببرن پارک میکفت بچه ها نیاز دارن ....حالا الان ما بچه داریم سال به سال نیاز ندارن بچه هامون

بگو بچه های تو مث بچه ی خودمن سوپ درست کن وبگو منم میام عیادت بچت