آقا شب یلدا نزدیکه من هرساله یا خونه مامانم بودم یا مادر شوهرم امسال تصمیم گرفتم با بچها خونه خودمون بمونیم حس بهتری دارم جاریم که فقط نشون کردس هنوز ازدواج نکردن زنگ زده به شوهرم که اره شب یلدا بیاین خونه ما منم قبول نکردم اولا راه دوره دوخت تو پست های قبلی گفتم که چه چیزایی بمن گفته و چقدر رو مخ منه
از طرفیم رفتی میخاد کادو و خیلی چیزا ببری برا یلدایی خوشم نمیاد برم شوهرم میگه نه زشته منم گفتم خودت خواستی برو من نمیام
خوب گفتی
خوب کردی
من اگه زنگ بزنن ب خودم میرم ب همسرم بزنن نوچ
حق با شماست
شبت جایی بگذرون که ازش لذت ببری
باز تو خوبی
اتفاقا مائم این مشکلو داریم من میگم امسال و خونه خودمون شب یلدا بمونیم بابام گیر داده بریم خونه مامانم حالا مامانبزرگم اینا اصن به هیجاشون نیست دیگه مناسبات پیر شدن هیچکس نمیاد
منم گفتم نمیام هرجا میخواید برید
یه زمانی به یه سنی میرسی به خودت میای میبینی که برای چه چیزهای بیهوده ای روطهای قشنگت رو تباه کردی بی خیال باش بابا
جاریه نشون کرده مستقیم زنگ زده همسر شما؟
