من دو سال ونیم پیش جراحی خیلی سختی داشتم طوریکه حتی نفسم هم قطع شده بود، دوستم و خواهر ذوستم به عنوان همراه مونده بودن، بعد خواهرم اومد تو اون حال منظورم بعد تموم شدن عمل که دامادمون فلان حرفو گفته ، بردارم اون حرفو گفته... یعنی مثلا گلایه کردن، نمیدونم بنظرم جاش و موقعش نبود
حق داری والله
۲ سال و نیم گذشته
واقعا موضوع انقد جدی نبوده ک الانم فکرتو درگیر کنی
عزیزم دوسال گذشته،تموم شده رفته،فکرت آنقدر درگیرش نکن
چرا همون دو سال پیش تاپیک نزدی
ممنون عزیزم. برخلاف نظر مردم گذشته چسبیده به ادما،من به شخصه نمیتونم بعضی چیزها رو فراموش کنم،البته خودمم نمیخوام دیگه فراموش کنم، چون ادم مهربونی هستم وقتی میگم عیب نداره دوباره همون خدمات روانجام میدم.
الان تو رفتی پیش خواهرت بموتی بیمارستان؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
46 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
