2777
2789
عنوان

هر مناسبتی می یاد به کامم تلخ می شه

133 بازدید | 15 پست

جاریم اهوازه خودمون تهران. و خانوادمون شهرستان زندگی می کنند. هر وقت جاریم از اهواز می یاد ما هم حتما باید پاشیم بریم شهرستان دیدنشون...ولی مادرشوهرم یه بارم به اونها نمی گه وقتی که ما می یایم هماهنگ کنن بیاند. ما ۶ ساعت تو راهیم اونا ۹ ساعت...من بچه کوچیک دارم...تو این سرما باید پاشم برم چون اونا می یان...سه هفته اونجا بودم...ما دو ماه یه بار می ریم می گن دیر می یاید اونها چند ناه یه بار هیچ کسم هیچی بهشون نمی گه..رفت و امد هزینه داره سختی داره ولی جنع کن برو بیا...هر وقت می ریم شهرستان بچم یبوست می گیره درد سر من شروع می شه سرما می خوره...ای کاش نزدیک بودیم این همه درد سر نمی کشیدیم

لطفا لایک نکنید مگر در مواقع نیاز

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چرا باید بحرفشون گوش کنی بگو کار داریم گرفتاری داریم بچهام مریضه مثلاً خدایی نکرده دوری و دوستی


اخه شوهرمم دوست داره بره...اون قدری که مادرش گفته من دلخوشی ام اینه که بچه هام دور هم جمع شن ملکه ذهنش شده..منم یه دفعه مخالفت کردم با شوهرم بحثمون شد منم دیگه مخالفت نمی کنم..

لطفا لایک نکنید مگر در مواقع نیاز

با زبان خوش با شوهرت صحبت کن بهش بگو این مشکلات هست میبینه که بچه مریض میشه و اینکه خرجتون میره بالا یکی در میون زیر سیمی رد کنه دیگه

ولی منطقی و با زبون خوش خرش کن

اخه شوهرمم دوست داره بره...اون قدری که مادرش گفته من دلخوشی ام اینه که بچه هام دور هم جمع شن ملکه ذه ...

خوب بگو وای کمر درد دارم دارم میمیرم اینقدر ناله کن که خودش بت بگه نیا

بنی ادم اعضای یکدیگرند به جز قوم شوهر که ویرانگرند  
واقعا پامیشی میری ؟ خب نرو بگو مقدور نیست



یعتی دو تا خواهر شوهر و پدر شوهر مادر شوهرم...هر کدوم جداگونه زنگ می زنن یا اگه دیدنت یه جوری به روت می یارن که چرا نیومدی...منم حرص تو دلم می پیچه از این دخالتاشون

لطفا لایک نکنید مگر در مواقع نیاز
یعتی دو تا خواهر شوهر و پدر شوهر مادر شوهرم...هر کدوم جداگونه زنگ می زنن یا اگه دیدنت یه جوری به روت ...

یه جاری دارم یعنی عاشقشم اینقدر رسمی و با جذبه است منم ازش یاذ گرفتم ؛ عید که زنگ میزنی بری عید دیدنی میگه برام مقدور نیست هرروز مقدور بود خودم خبر میدم با همه همینه با جذبه ؛ جدی ؛ رسمی

یه جاری دارم یعنی عاشقشم اینقدر رسمی و با جذبه است منم ازش یاذ گرفتم ؛ عید که زنگ میزنی بری عید دیدن ...

هیچوقتم با هیچکس صمیمی نمیشه طوری رسمی هست کسی نمیتونه بگه چرا مقدوررنیست

بدیش به اینه که من از اول رک می گم نه...بلد نیستم چکار کنم...

خوب از الان چندتا سناریو بچین . حفظ کن و در مواقع که نمیخوای بری ازشون استفاده کن

۱. بچم اسهال شده شدید ( نمیره که پشت بچت رو ببینه) نمیشه بریم

۲. کمردرد و پادرد و حالت تهوع دارم زیاد هی اوق کن مثلا

۳. مامانم اینا قرار بود بیان خونمون دورهمی زنونه منم بشون قول دادم که خونه باشم

و......


بنی ادم اعضای یکدیگرند به جز قوم شوهر که ویرانگرند  
یعتی دو تا خواهر شوهر و پدر شوهر مادر شوهرم...هر کدوم جداگونه زنگ می زنن یا اگه دیدنت یه جوری به روت ...

بپیچون

چندتا دروغ یادبگیر بد نیس

یا دست پیش رو بگیر

مثلا من نیومدم چون بچم حالش بد بود حدااقل یه تماسی میگرفتین حالشو میپرسیدین و ...

بنی ادم اعضای یکدیگرند به جز قوم شوهر که ویرانگرند  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792