سلام
من نزدیک دو ساله عقد کردم
یدونه حلقه خریدن برام با یک النگوی آینه ای
منم دیدم شرایطی سخت پیش اومد براشون دیگه اومدم النگوم رو فروختم و انسانیت کردم دادم بهشون گفتم تا انصافیه من النگو داشته باشم و ولی اونا تو شرایط سخت باشن ( خودشون قبول نمی کردن اصلا می گفتن نفروش)
الان واقعا دلم گریه شدید میخواد خیلییی شدید دلم گرفته سه تا دونه النگو ندارم من
گوشواره امم گم شده که اونم پدرم خریده بود دیگه هیچ طلایی ندارم هیچییی
وقتی می بینم بقیه دستشون پره طلاست من سه تا دونه ظریف ندارم النگو یجوری میاد برام
گفتن با پول وام ازدواج می خریم برات گفتم نمیخوام با اون خونه رو بسازین چون به هیچ عنوان راضی نیستم پول بدم به صاحب خونه عوضش اون پول هارو پس انداز می کنیم و زود پیشرفت می کنیم
ولی بازم یادم افتاد گریم داره می گیره که خودشون نخریدن (چون چند باری وام اومد دستشون)
بیارم سر این موضوع باهاش دعوا کردم که خودت نخریدی که طلا اینقدر گرون شده
سه ماه پیش پرسیدم یه النگوی ساده کم کمش ۷۰ تومن هستش
میدونم نداره نمیتونه بخره ولی اون زمان می تونست بخره و از این موضوع خیلییی حرص میخورم