2777
2789
عنوان

پدر بد اخلاق

176 بازدید | 20 پست

امشب شوهرم گفت بریم خونه مامانت اینا یه سری بزنیم بعد از چند روز که اونا مسافرت بودن گفت بریم ببینیمشون منم با اینکه راضی نبودم کوتاه اومدم گفتم بریم زنگ زدم به مادرم گفتم و رفتیم اونجا...شوهرم خیلی منو دوست داره و همش میچسبه به من ... هی گفتم یه کم فاصله بگیر گوش نکرد تا آخرش بابام عصبانی شد و به شوهرم گفت چه خبره انگار اومدی اینجا نامزد بازی و فلان مگه هر دیقه همو نمیبینین و این حرفا...خیلی خجالت کشیدم و ناراحت شدم.با یه حالت خیلی بدی من از اونجا اومدم بيرون و تا خونه گریه کردم...تا حالام گریه کردم الانم هرکار میکنم خوابم نمیبره...بنظرتون تقصیر شوهرم بود یا بابام؟

خب مگه نرفتید به اونا سر بزنید ،رفتید باز اونجا چسبیدید ب هم معذب شدن خب

خانواده ها سنتی هستند و پدرها حساس

ب نظرم پدرت بهش برخورده که میشد این کارا روتو خونه داشته باشید حالا اومدید پیش ما بزارید دوکلوم حرف بزنیم یا بتونیم نکاه کنیم لااقل

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خب مگه نرفتید به اونا سر بزنید ،رفتید باز اونجا چسبیدید ب هم معذب شدن خبخانواده ها سنتی هستند و پدره ...

چسبیدن منظورم اون مدلی نیست که...نشستیم کنار هم فقط دستشو گذاشته بود روی زانوم فقط همین

فکر کنم میخواسته به تو، تو خونه پدرت سر بزنه😂

منم دو نفر بچسبن به هم هی لوس بازی و عمیق بازی کنن معذب میشن فکر میکنم اوضاع خرابه باید ترک کنم اونجا رو

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              
چسبیدن منظورم اون مدلی نیست که...نشستیم کنار هم فقط دستشو گذاشته بود روی زانوم فقط همین

فعععک نکنما

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              
فکر کنم میخواسته به تو، تو خونه پدرت سر بزنه😂منم دو نفر بچسبن به هم هی لوس بازی و عمیق بازی کنن معذ ...

نه بابا چه لوس بازی فقط روی مبل کنار هم نشسته بودیم دستش روی زانوم بود

پدر بداخلاقش هم خوبه، من که الآن راضیم روزی هزاربار دعوا کنم ولی سایه اش بالا سرمون باشه نه رو تخت ب ...

خدا انشالا به پدرت سلامتی بده.پدر من کلا اخلاق نداره . از در رفتیم داخل همش اخم بود میخواستم زودی برگردم اما گفتم یه کم بشینیم حالا که اومدیم بعد بریم که کاش همون لحظه بلند میشدم میومدم...راستش بنظر خودم اینکه زن و شوهر کنار هم بشینن حالا مثلا اون دستشو روی زانوی من بزاره از نظر خودم اشکالی نداشت نمیدونم واقعا شایدم اشکال داره من اشتباه فکر میکنم

خدا انشالا به پدرت سلامتی بده.پدر من کلا اخلاق نداره . از در رفتیم داخل همش اخم بود میخواستم زودی بر ...

ممنون عزیزم💚

دیگه باباها حساسن رو این چیزا

البته شاید بعضیا خیلی راحت باشن ولی شما اخلاق بابات میدونی باید بیشتر رعایت کنی تا یه موقع جلو همسرت چیزی نگه اونم ناراحت بشه

ممنون عزیزم💚دیگه باباها حساسن رو این چیزاالبته شاید بعضیا خیلی راحت باشن ولی شما اخلاق بابات میدونی ...

میدونی داشت با شوهرم حرف میزد یه لحظه اون حرفش تموم شده بود شوهرم برگشت به من گفت آخر هفته بریم ماهیگیری؟...این قاطی کرد که آره منو بی حرمت کردی من داشتم حرف میزدم باهات بعد تو داری با زنت حرف میزدی...شوهرمم گفت بخدا فکر کردم حرفش تموم شده و اینا..دیگه بابام شروع کرد...

میدونی داشت با شوهرم حرف میزد یه لحظه اون حرفش تموم شده بود شوهرم برگشت به من گفت آخر هفته بریم ماهی ...

والا نمیخوام قضاوت کنم ولی اینجور که داری تعریف میکنی به نظرم حق با بابات بوده

همسرت نمیتونست تو ماشین تو راه رفت یا برگشت برنامه ریزی کنه یا تو خونه، کلا باید یه تایمی مکث میکرد بین حرف پدرتون

والا نمیخوام قضاوت کنم ولی اینجور که داری تعریف میکنی به نظرم حق با بابات بودههمسرت نمیتونست تو ماشی ...

نه حرفش تموم شده بود بابام خودش داشت با مادرم حرف میزد این بین...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز