میخواست سرویس خواهرمو بفروشه من گفتم من برمیدارم از صبح چند بار زنگ زدم گفتم بگو چند گرمه و فلان هم ب سود شما میشه هم من بد زنگ زدم گفتم چیشد گفت شوهرم برد فروخت کلی هم از شوهرش دفاع کرد ک اره پر نگین بود انگار من سرویسشو ندیدم اسگل چقدر ادم حقیر و بدبختیه این مرد حاضر اون طلا فروش سود ببره ولی من نه
ولی منم ترجیح میدم از غریبه بخرم یا بفروشم تجربه ثابت کرده خیال آدم از حرف و حدیث راحته
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.