ما عقدیم بعد بهم زنگ زد گفت رفیقام با نامزداشون اومدن باغ ما و شام مهمون اوناییم تو هم بیا ما بریم
منم چون به خاطر روز زن که کادو نداد دلخور بودم نرفتم هرچی اصرار کرد نرفتم
الان فهمیدم خودش تنهایی رفته
اینقد عصبانی ام
چیکار کنم خیلی رفیق بازه
دارم از عصبانیت می میرم بهش می گم چرا بدون من رفتی میگه خودت نیومدی
امشب برای جبران روز زن انگشتر طلا خرید ولی اصلا نگاه به انگشتر نکردم و از خونه بیرونش کردم
چیکار کنم هیچ جوره دیگه دوستش ندارم فقط رفیقاشو می خواد