من قبلا زیاد میرفتم خونه بابام در حدی که هر رو میرفتم سر میزدم عادت کرده بودم اما الان مدتیه نمیرم اصلا شاید هفته ای یکبار دو هفته یکبار این ماه فکر کنم دوسه بار رفته باشم نزدیکم هست ها اما نمیرم بچه های اینجام گفتن کمتر برو تا احترامت حفظ شه، و قضیه اصلی اینه که من دوسه سال پیش زیاد با خانواده شوهرم رفت و آمد نمیکردم باهاشون اوکی نبودم بخاطر یه سری اخلاقای خاصی که دارن با همه مردم البته، منم همش سر شوهرم غر میزدم با اونا رفتار صمیمی نداشتم اصلا و خونشون نمیرفتم اونام نمیومدن و وقتی دخترم دنیا اومد ب خانواده من وابسته بود و دوسشون داشت اما تا کسی از خانواده شوهرمو میدید شروع میکرد به گریه کردنو جیغ زدن چون نمیشناختشون 😑😑😑و اونام هربار که همو میدیدم هی کنایه میزدن که تو نمیاریش اینجا مارو نمیشناشه حق داره جیغ بزنه مارو نمیشناسه و ازین حرفا و هی کنایه مینداختن که عزیزم من دختر عموی خاله فلانی ام بخاطر اون بیا بغلم منظورشون خواهرای من بود متوجه شدید اینو ؟یعنی فقط خاله هاشو دوس داره، اما دو سال پیش یه اتفاقی افتاد که من دیگه مجبور شدم رابطه مو با خانواده شوهرم درست کنم و کاری کنم اونا پشتیبان من باشن همین کارم کردم الان خیلی باهم خوبیم و رفت و آمد داریم و من تو این مدتی که خونه پدرم نرفتم خونه اونام نرفتم مگه اینکه دعوتم کرده باشن خلاصه مادرشوهرم تا منم میبینه هی میگه نمیای سر بزنی هی میری خونه بابات اینا🙄 بعد بابام اینا و پدرشوهرم تو یه خیابونه خونه هاشون بعد مادرشوهرم میگه اونجا میری یه سرم اینجا بزن، الان من یه ساعت بشینم توضیح بدم قسم بخورم اونجام نمیرم یا فایده نداره؟؟؟
یا خواهرشوهرم دیشب با کنایه به دخترم میگفت خاله نسیمتو نقاشی کن😐 در حالیکه بچه من الان سه سالشه و اونارم خییییلی دوس داره مخصوصا دختر عمشو هنوزم ولکن نیستن اما خب من میگم حق دارن نمیدونم واقعا حق دارن یا نه
