2777
2789
عنوان

روابط عروس و مادرشوهر

683 بازدید | 37 پست

دوستان. عزیزم منحدود۱۸ سال هست که با حساب دوران عقد ازدواج کردم

از ابتدای اشنایی ووعقد و خواستگاری و ..مادر همسرم به شددت از من متنفر بود و همیشه می گفت پسرم حیف شد!!!( حرف اکثر مادرشوهرهای ایرانی!!!) و در هررمراسمی سادهدترین و ارزان ترین رو اجرا می کردن اونم بادهزینه همسرم .. کوچکترین هدیه و یا .. چیزی بهم ندادن ..سرویس والنگوهای عروسی بدل بود و فقط یه انگشتر و زنجیر طلا بود.. و چون همسرم رو دوست داشتم کوتاه می امدم و مادرم هم می گفت تقاضایی نداشته باش!!


به شغلم به تحصیلاتم به خانوادم به خودم به قومیتم بارها و بارهاااا توهین کرده بودن و هر بااااار هنسرم می گفت چیزی توودلشون نیست !!😅


بی احترامی پشت بی احترامی ! هییچ وقت این همه کینه و نفرت رو درک نکردم !!

همسرم هم مردی به شدددت به خانوادش وابسته و مادر گرسنه بود .. هرررر لحظه امار و جزییات زندگی رو برای مادرش و تک تک خواهر هاش گزارش می کرد و می گفت ببین ما چقددددددر صمیمی هستیم !!!!😐


هیچ حریم خصوصی در مورد دارایی ها و رفت امد ها و مسافرت ها و .. نداشتم ... مثلا ماه عسل ( ماه زهر مار) رفتیم مشهد.. مادرش چنان قیامتی به راه انداخت که چرا من رو نبردید !!!!!!🥲


به شدت مداخله گر .. هر لحظه سر گوفت زندگی گذشتش رو می زد که مثلا من ۴۰ سال پیش اب گرم نداشتم تووچرا خونت اب گرم اللن داره !!!!!😁



من فلان چیز رو نداشتم تووچرا داری و می گفتم چرا نگاهی به زندگی دخترات نمی نداری اونها که لاکچری دارن زندگی می کنن می گفت اونا زن مردم هستن !!!!😅

تمام لحظه های خوبم رو خراب کرد ..

همسرم هررر لحظه اونجا بود .. و طوری که به ندرت سر کار می رفت

پولی هم نبود

به شدت تحت فشار مالی و روحی بودم

چند بارتصمیم به خودکشی کردم از شدت تووهین هایی که بهم می شد ولی هنسرم نمی دید و اصلااا حامی نبود


من و خواهرش تو فاصله کوتاهی زایمان کردیم .. من رو رها کرد و مدام کنار خواهرش بود چون مادرش زنگ می زد باید به فکر خواهرت باشی زنت مشکلی نداره و داره فیلم بازی می کنه !!!!😄


من بخیه هام به خاطر کار زیاد و نداشتن استراحت بعد از سزارین دوم باز شد و عفونت کرد و دکتر دوباره جراحی کرد !

و بگذریم از قیامتی که سر شیر خشک به راه انداخت هرررررگززز نمی بخشم و خدا لعنت کنه همچین مادر بزرگی رو !!!



بگذریم لحطه لحظه زندگی من با همسری که تبدیل شد به بی عاطفه ترین مرد به بدترین مرد .. بی وجدان .. با مادر و خانواده ای پوچ و خودخواه و خود شیفته ..


و نمی دونید چه رنج بزرگی هست با خودشیفته ها زندگی کردن !!!

خونه رو فروخت و برای خانوادش ویلایی خرید تا اونها توورفاه باشن !!

چقدر التماس کردم ! چقدر گریه کردم !

سالها توومستاجری موندم ..

اخرسر مادرش گفت تو اگر زن بودی الان خونه داشتی !!! 😅


اگر لباس نو یا یه تیکه طلا می خریدم

اولا خییلی ناراحت می شد ودر نهایت می گفت اصلا بهت نمیاد قد و بالای دخترم رو ببین فقط به اون میاد !!!

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

چقدرر قلبم رو شکستن چقدر ...


شاید بگید جدا می شدی !!


من به هیچ وجه خانواده حامی ندارم

مادرم هم حامی نیست


مادرم هم خودشیفته هست اونایی که درک می کنن می فهمن من چی می گم


دقیقا تو دوتا جهنم به سبک متفاوت !!!

بچه ها بزرگ شدن ...

من خیلی صبورم شاید خوب باشه شایددهم بد ..



تا این که بعد سالها خدا صدای منو شنید که اتفاقی در حین خدمات ۲۴ ساعته همسرم به خانوادش افتاد و اون روی سکه برگشت...


ویلا رو فروخت .. خونه خرید .. خونه رو به نام من زدد... بارهاا به خاطر رفتارش عذر خواهی کرد .. و گفت مادرم نمی ذاشت ..


چقدر سرش داد زدم و گفتم می دونی چقدر دل شکستی .. می دونی بارها خواستم ازت جدا بشم فقط به خاطر بچه ها موندم ... چقدر کوچیک شدم ...


با خانوادش قطع رابطه کرد


مادر و خواهراش زنگ زدن نه برای عذر خواهی بلکه برای توهین دوباره.. و من این بار با اعتماد به نفس جواب همه رو بدون بی احترامی دادم ...


و جالب این که دوباره مادرش نفرین می کرد.. گفتم چرا منو به خاطر کار خودتون نفرین می کنید؟؟ و خودس بعد یک هفته تصادف بدی کرد .. و من نرفتم...الان یک سالی هست رفت و امد و .. نداریم .. زندگیم اروم شده.. هنسرم سر کاررمی ره و ..زندگیم تو روال هست

ولی روحم داغونه .. هر روز و هر لحظه نشخوار فکری دارم .. هر لحظه اون خاطرات واون حرفها برام تکرار می شن ...


خسته شدم .. دیگه اون شاد قدیمی نیستم نیم ساعت تو خونه تنها باشم فقط گریه می کنم .. برای لحظه هایی که از دست دادم .. برای جیزهایی مدام تو دوقم خورد .. کسی دوستم نداست .




بعد سالها امسال روز مادر هدیه گرفتم

و منی که با گل و هدیه نمی دونستم باید چیکار کنم چون دیگه حسی نداشتم دیگه اون ذوق رو نداشتم هرررر سال کشان کشان باید فقط خونه مادرش می رفتیم و هدیه و گل برای مادرش بود نه من و نه مادرم !! چون عقیدش این بود که روز فقط روز مادرش هست !!!!!😐


از بس این زن تسلط به بجه هاش داشت .


حالا خونه ما نزدیک خونه مادرش هست و صد درصد اینها باهم اشتی می کنن و صد درصد پای منم سعی می کنن دوباره به خونه مادرش باز کنن و .. واقعا سر در گم هستم و نمی دونم چجوری با اینها رفتار کنم ؟؟ حوصله متلک و تیکه های دوباره رو ندارم یعنی دیگه کششش ندارم!!!


بگید من از روزی خدایی نکرده دوباره اینها رو دیدم جیکار باید بکنم ؟؟؟

اینم بگم هنسرم با مادرش در ارتباط هست ولی خیلی کم ! ولی اعتمادی به رفتار همسرم ندارم چون ممکنه دوباره مثل قبل بشه و بگه کوتاه بیاو چیزی تو دل مادرم و ..نیست ...


چون بارهااا رفتار زشت مادرش کرد و هنسرم منو با گل و شیرینی برد برای عذردخواهی ار مادرش!!!!

شرط بزار ک اگه رفت و آمد شروع شد با تو کاری نداشته باشن بره و بیاد ولی نه اونا بیان نه تورو ببره

اینقدر هم خس بد نداشته باش و بی انرژی نباش خونه آن سرد بی روح بشه بیشتر کشیده میشه اون سمت ،گرم نگه دار فضای خونه رو شاد کنه و نشون بده زن کی بدون اونا برای همه قشنگع

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              

عزیزم چقد تحمل داشتی ،منم با خانواده همسرم ارتباط ندارم ۳ سالی میشه استرس آبنوس دارم که اگه دوباره آشتی کنیم چطور تحملشون کنم این ۳ سال راحت بودم ،البته همسرم یه کمی با مادر و پدرش سلام و علیک داره ولی من کلا قهرم

یه مشاور خوب بعددسالها پیدا کردم گفت جیکار کنم و خودشم یه رفتار ی دیداز خانوادش که دیگه تحمل نکرد


همین مشاور همین دادن حس اقتدار و.. پیاده کن

خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزه‌گان»شادمان شوند.                                               وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان!                من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم                                      💔همین قدر تلخ💔.                              
عزیزم چقد تحمل داشتی ،منم با خانواده همسرم ارتباط ندارم ۳ سالی میشه استرس آبنوس دارم که اگه دوباره آ ...

منم رابطه ای باهاشون ندارم


ولی این شرایط رو هم دوست ندارم

همسر منم در ارتباطه ولی دخالتی اصلا نمی کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز