دبیرستانیم، تو حیاط همه بچه ها دور هم نشسته بودیم برای بار هزارم ازم پرسیدن ساعتتو از کجا خریدی، اینو بگم ساعت گرونیم هست، منم از رو شوخی درش آوردم گفتم وای چقد میپرسین اصن واسه خودتون خاستم بدمش دست دوستم برام نگه داره که یکی از بچه ها از دستم قاپید انداخت دستش بعد گفت دیگ نمیدمش منم فک کردم شوخی میکنه و بعد پسش میده واسه اینکه ضایع نشه گفتم باشه...زنگ خورد از هم جدا شدیم بهم پسش نداد گفتم شاید میخواد بعد مدرسه بده که اونموقع هم دیدم نه خبری نیس..الان دوماه از اون جریان میگذره اصن حرفشم پیش نکشیده منم واقعا روم نمیشه برم بش بگم اخه ن اون مشکل مالی داره نه من این پولا واسم چیزیه ولی اون ساعتمو خیلی دوس داشتم از یه شهر دیگه خریده بودم دیگه مثلش پیدا نکردم...شما از این موقعیتا داشتین تا حالا؟ چیکار کردین؟ اگ جا من بودین چیکار می کردین؟ چطور رفتار میکردین؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.