میگه به شوهرم زنت بهم سر نمیزنه
ولی هروقت سر زدم منو تنها گذاشته رفته بیرون من موندم و درودیوار
یا با بقیه پچ پچ میکنه من یه گوشه تنها، روز مادر براش گل بردم اصلا نگاش هم نکرد رفت کادوهای دوست دخترا دوران نوجونی شوهرمو اورد گفت اون موقع با فلانی و فلانی دوست بود😐حالا کادوها مال ۱۷ سالگی شوهرم، پوستر قلب تیرخورده و جعبه موزیکال قدیمی و اینا
الان شوهرم۳۶ سالشه. فقط هدفش این بود ذهنمو بهم بریزه
بعد من و شوهرم توشهر غریب دانشجو بودیم همو دیدیم
گیر داده که نمیخواستت من بهش معرفیت کردم،گفتم مادر دیگه پیرم و مریض برو این دختره رو بگیر
حالا شوهرم از دو سال قبل اشناییم با مادرش برام حلقه گرفته بود،
نمیدونم باهاش رفت وامد کنم یا نه، من جهیزیه ام معمولی بود سرویس چوب و اشپزخونه وکولر و خریدم بقیه شوهرم
همش تو سرم میزنه جهازت کمه ، با این که من هیچ توقعی نداشتم حتی تو پول رهن خونه میخواستم کمک شوهرم کنم خودش قبول نکرد ، مهریه وشیربها هم نخواستم و نذاشتم،
ولی همش جهازجاری هامو تو سرم میزنه