شوهرم خیلی عصبیه داشت تو یه سامانه ثبت نام میکرد؛رمزشو بلند بلند گفت تا من حفظ کنم؛منم یه کلام گفتم من گناه دارم بزار بنویسم یادم نمیمونه؛به خاطر کلمه گناه دارم ؛بهم فحش داد و خودکار و دفتر و گوشیمو پرت کرد؛خیلی وحشیه خیلی.؛واقعا تحملش دیگه خیلی برام سخت شده؛نمیدونم به چه امیدی زندم؛خدا تو من چی دیده که اینو سر راهم گذاشته؛منی که ده سالگی بابامو از دست دادم ؛اگر جای خدا بودم یه شوهر خیلی خوب سر راه بندم میگذاشتم.
خب ازدواج نمیکردی باهاش مجبوری مگه تحمل میکنی
باشه هرچی عزیزم اون میبینن زبون نداری میترسی سرت داد و بیداد میکنه ی بار جلوش وایسا خودش جم کنه بخدا مردا تبل تو خالی ان نگاه به صداشون نکن من سنم کم بود داداشم چندسال ازم بزرگتر بود دعوامون شد من زد من حرصی شدم زورم نرسید زنگ زدم ۱۱۰ یارو با شوکر ترسوندش بعد از اون دیگه به من زور نگفت البته سنمونم کم بود زیاد دعوت میکردیم ولی زیر بار حرف زور نرفتم بخدا تا جلوش واینسی بدتر میکنه
منم همینم ((:
با این تفاوت که من واقعا هیچکس رو ندارم پر اسیب از سمت همه ام خیلی درکت میکنم
سکوت سکوت سکوت
کاری از دستم برنمیاد
شوهر منم بددهن و عصبیه
مثلا دیشب اب حموم باز بود ریش بزنه گفتم اب اسرافه
دوبارگفتم دفعه دوم توهین کرد دری وری
میخام اب گرم شه گاوی فلانی ودرو مثچی بست
منم بعدش باش دعوا کردم بچه کوچیکدارمدلم ب حال اون میسوزه همش دعوا ببینه بعدش سکوت میکنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
