زندگیمون جهنم شده
اصلا نمیدونم چطور داره شب روز میشه روز شب میشه
من خیلی دعا کردم حتی فکر مرگ خودم میکردم فکر نمیکردم داداشم بمیره
مگه ما چ گناهی کردیم همه زندگی تو بدبختی گذشته
همش خوابیدم سرجام اینقدر خوابیدم دیگه نمیتونم بخوابم
همه زندگی با داداشم بود چرا کمکمون نکردی اخه