می دونی کار تو تو هم کارهات شبیه خواهرشوهر مجرد من هست و چقدر همیشه از دستش حرص می خورم
یعنی می خواد خاله خوبه باشه ولی همه چیز خراب می کنه
مثلا خواهرش و شوهرش و بچه امدن بعد بچه پی پی کرده دو نفری سریع می دوند که پای بچه رو بشورند در صورتی که داماد راحت داره چایی می خوره و تلوزیون می بینه!
من به شوهرم یاد دادم بچه برای من و تو هست و کارهاش فقط وظیفهدخودمون هست نه کسی دیگه! بعد تو مهمونی هم بهش گفتم من چون لباس و مانتو و شال و .. دارم برام سخت هست بچه رو ببرم تو حمام یا دستشویی و بشورم هر وقت مهمونی بودیم شوهرم این کار انجام می ده!
انقدر خواهرشوهرم از این کارها و خرید کردن های نابجا انجام داده که شوهرخواهر این به چشم یه خدمتکار و زیر دست می بینه خیلی راحت می گه فلانی تو باید این برای بچه ام بخری وظیفه ات ! خاله اشی! (انگار خاله بودن یه افتخاری بوده که حالا به گردن این افتاده )
منم بچه های خواهرم دوست دارم ولی دوست داشتن باید عاقلانه و به جا باشه اگه یه روز خواهرم مریض باشه و کسی نباشه حتی پی پی بچه اش رو هم حاضرم بشورم ولی اونجایی که خواهرم و شوهرش هستند. می تونند ربطی به من نداره این کارها رو انجام بدم
غذا پختن ام همینه. خواهرت می تونه بچه اش با شکم سیر بفرسته خونه شما. ولی بدعادتش کردی.