روز مادر شوهرم گفت بریم خونه ای مامانت . مادرشوهرمم با پسر دیگش بیرون بود . من پیش مادرشوهرم زندگی میکنم البته تا عید که خونه ام آماده بشه بعد خلاصه شوهرم گفت بدو بدو خونه هم ترکیده همه چی وسط خونه . رخت خواب و ........ گفتم بزار جمع کنم بریم گفت نههههه ترافیک میشه . مادرشوهر خیر ندیدامم گفت من فروشگام میام خونه نگفت اون بی شرفام میخوان بیان . خلاصه مارفتم سریع اونارو آورده خونهه . یعنی آبرو و شرف رفتع انقدر گریه کردممم . شوهرم میگه ک ون لقشون ولی بازم من حالممممم بده هعییییییییی 😭😭 این کاربریه دوستمه من کاربریم فعلا تعلیقه
یعنی بچه هااا خونه افتضاححح داغونننننننن یعنی نگمممم . خوب بگو میگفتی قایمکی به من زنیکه
درهرصورت مقصر شمایی ک خونه مردم بهم ریخته گل میکنی میری خونه خودت که نیست خونه مردمه ترافیک بشه سنگم بباره باید منظم باشی اونجا
این نیز بگذرد غصه نخور برا همه پیش میاد
دیگه حالا چه شما خودت بزنی و بکشی
چه بهش فکر نکنی و به زندگیت ادامه بدی کاری که نباید بشه شده.. پس بهتره از ذهنت بندازی اش بیرون
دیگه تموم شده و بهش فکرم نکن
ببین بهت بگمممم ترکید بود باورت میشه!?️!?️!?️ داغونن رخت خواب دارو لباس رو مبلا پررر اصلا نگمممم برات داغونن . اونم بخاطر مریضی من همیشه تا حدوی تمیز میکنم مهمونم که بیادددد عالیه ولی اینسری داغوننننننن . شوهرم که چیزی نگفت گفت ک ون لقشون به عنت فدا سرت به مامانشم گفت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
