من خواهرشوهرم توی جمع برمیگرده به خواهرم میگه طوریکه منم بشنوم بعد میگه میخوام یه کت سنگ دوزی بخرم ۸ میلیون پولشه بعد موقع برگشتن از اون مهمونی که دور همی بود میاد پیش شوهرم میگه پول گوشت وبرنج نمیرسانیم که شوهرم دلش به حالش بسوزه بهش پول بده 🫠...
اصلا هیچ رفت آمدی باهاشون نداریم با این که خونه عموم کنارمونهمادر بزرگمم هر بهش احترام میزارم باز قر ...
باهرکسی مث خودش باش به خدا بدرد نمیخوره ....
منم کلی محبت کردم به پدر بزرگ ومادر بزرگم از پنجم ابتدایی تابستونا میرفتیم پرستاری مامان بزرگ وبابابزرگم ... آخری ارث رسید به اون نوه هایی که محل سگم بهش نمیدادن ...
واسه هرکسی متفاوته من خاله هامو خیلی دوست دارم دایی هامم همین طور بابا بزرگ مادریم که نگم برات عاشق بچه است اصلا بین ما فرق نمیذاره همه رو یه جور دوست داره میره برامون خوراکی میخره نازمون میکشه