خستم ازینکه شرایطش بود شهریور بریم سر زندگیمون ولی نرفتیم یعنی گفتن الان شرایطشو ندارین مستقل بشین
چون نمیتونیم پیش هم نباشیم تحمل نداریم ۴ روز خونه ماییم ۳روز خونه مادر شوهرم
گفتن زوده درس داری از پس زندگی بر نمیاین ۲۳ سالم شده شوهرم ۲۵ سالشه .سراسر بغضم امید ب زندگی ندارم حس میکنم هیچوقت دیگه عروسی نمیکنیم هیچوقت خونه خودمون نمیریم هیچوقت مستقل نمیشیم دیگه ذوقی برا هیچی ندارم