گاهی فکر میکنم هنوز دوسش دارم
گاهی فکر میکنم ازش دلشکسته ام
من همیشه چوب دل پاک و ساده و مهربونیمو میخورم
دلمم براش میسوزه ولی خب گاها میگم حقشه غرورش کم کنه .
توان مالی نداره خونه اجاره کنه منم واقعا از دستم برنمیاد کمکش کنم. اما خب حرکت زشتی انجام داد خانوادم لج کردن
ما واحد بالای پدرم بودیم بعد دعوای شدید ایشون یکسال ترکم کرد تا پای طلاق رفتیم بخاطر اشتباه خودش و دخالت خانوادش و پر کردناشون . دلم سوخت گفتم یه فرصت بدیم بهم گفت میخام خونه اجاره کنم گفتم بیا بالا ناز کرد نیومد گفت موقع دعوا بیرونم کردی ( بهونه شه من بیرونش نکردم بخدا قسم اون خصلت خودشه قهر طولانی میکنه ترک منزل میکنه)
الانم نه خونه گیر میاره پول نداره نه بالا میاد یکسال وچهار ماه عمرم رفت باز دلم میسوزه خدا لعنتم کنه خیلی دلسوزم