من در این دیر مغان خانه خرابم جانا
خانه ام لطف به جان و از نفس آزادم را
می بروبد یک نفس خالی تر از این زمزمه
می درود یک بغل آرامش پر مشغله
من همان دردی کش درد و فغانم
من همان یار دیرین ، یار دیرین و جوانم
من همان آه کش این در و دیوار.
من همان راهرو این سرو تیمار
من همانم که در این جاده ها خاکی شده
از دل معشوق خود خالی شده
من همانم آری همان مظلوم بی جان
که در این کوی و بیابان تنها شده .