پریروز بهش پریدم و دعوا کردم خداییش مقصر خودم بودم. امروز از صبح اصلا یه بارم بهم زنگ نزد همیشه زنک میزد هر روز. اومد خونه گفت پول تلفنو نریخته بودم خطم یه طرفه شده بود نمیتونستم زنک بزنم چرا تو یه زنک نزدی بگی شوهرم مرده یا زنده اس.
منم چیزی نگفتم. بعد دلم خواست از دلش در بیارم رفتم از سرو کولش بالا اما دیدم محل نمیده دخترمو صدا زدم یه سال و نیمشه گفتم بیا بابا رو بزن مامانو بوس نمیکنه اونم شروع کرد به زدن شوهرم و گاز گرفتنش و زدنش. منم از یه طرف میزدمش و میخندید اخرش گفت وسط دوتا دیوونه موندم خدااااا.
گفتم از اینکه از من دوتا داری چه حسی داری؟
(منظورم این بود دخترم هم شبیه منه خیلی و مول خودمه، از من دوتا داره)
بعدش خندید و هیچی نگفت. دوباره به دخترم گفتم بابا هنوز قهره بزنش بیشتر. دخترمم گازش گرفت و با اون دستای کوچولوش افتاد تو جون شوهرم و زدش اخرش اشتی کردیم. اما الان پشیمونم که چرا من پیشقدم شدم😂