2777
2789

را فراموش کنین؟ من زندگی خوبی با همسرم دارم ولی اوایل زندگیمون و توی دوران نامزدی و عقد مشکلات زیادی داشتیم و خاطرات خیلی بدی از همسرم و خانواده دارم. الان با اینکه همه چی مدت هاست که خوب شده ولی هر چند وقت یکبار همه اون خاطرات میاد جلوی چشمم و حالمو خیلی بد میکنه. کاش میشد فراموشی میگرفتم

با گذر زمان

با مشاوره رفتن

گریه کردن

زمان دادن

بخشییییدن

بخشششششش فقط بخاطر آرامش خودت .و فکر نکن تو ببخشی و فکر نکنی ب بدی هاشون خدا یادش میره بدی هاشون رو نهههه

خدا انتقام رو میگیره

لطفا لایک نکنید .

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

نمیشه که کامل از یاد برد فقط از حافظه کوتاه مدت که زود زود بیاد جلو چشمت بفرست حافظه بلند مدت دیر دیر یادت بیافته اونوقت هم بخودت بگو اون خاطرات بد رو الان با این کارش جبران میکنه واسه همین غر نزن

سلامتی و خوشبختی دخترم

چرا باید فراموشی بگیری ؟

اتفاقا باید از اون دوران عبرت بگیری

هر وقت اونا یادت افتاد بشین ببین اگه چه کارایی میکردی اون جریانات پیش نمیومد

وظیفه خانواده همسرت و خانواده خودت و همسرت و خودت در چه حدی بود ؟بدون قربانی کردن خودت بشین خیلی عادی بهش فک کن ببین ایراد کجا بوده

و بدون که اگر دوباره همون شرایط پیش بیاد باید رو پای خودت وایسی چون اون ادما یه بار امتحانشونو پس دادن و روی واقعیشونو دیدی

🟠🟡🔴📢کامنت من ، نظر من برای استارتره ،باهام مخالفی ریپلای نکن چون اینجا کسیو ندیدم با حرفای یکی دیگه متحول شده باشه   📢🟠🟡🔵

همه این مشکلات اولیه دارن من با اینکه شوهرم وضع مالیش خوب بود مجبورم کرد یه سال خونه مادرش بمونم منم نموندم رفتم خونه بابام یعنی من عروسی کرده حامله بودم اما جهیزیه نچیده بودم خونه بابام بودم یه سال

تکرار نکن تو ذهنت فراموش میکنی منم مث شما بودم

ببین نمیخوام تکرار کنم ولی موقعیت مشابه که پیش میاد یادش میفتم ناخودآگاه. مثلا الان که نزدیک شب یلداس و میبینم ملت واسه عروس هاشون چه یلدایی هایی دارن میبرن یاد اولین یلدای خودم میفتم که چقدر بدبخت بودم و میگم چرا من مثل بقیه عروس ها نبود برام؟ یا مثلاً توی اینستا که بله برون ها را میبینم یاد بله برون خودم که دلم خون بود میفتم و ...

ببین نمیخوام تکرار کنم ولی موقعیت مشابه که پیش میاد یادش میفتم ناخودآگاه. مثلا الان که نزدیک شب یلدا ...

هی خواهر جان

منم میبینم مادرهای مردم چکارها میکنن بر دختراشون زورم میاد

ولی تا بتونم فکر نمیکنم

دیگه بخاطر حال دلمم شده فکرشو نمیکنم

اینقدر قبلا تکرار میکردم مو به مو یادم بود

یبار خواهرم خیر ببینه گفت تو چقد تکرار میکنی و مرور میکنی من وقت نمیکنم به گذشته فکر کنم یهو بخودم اومدم

دلشاد هستم...💍

ی چیزی تو از بین بردن خاطرات تلخ بهم کمک کرد

پذیرفتم .پذیرش اولین کمک فرد به خودشه

بپذیریم ک همه اشتباه میکنن ماهم اشتباه میکنیم

قدم دوم : اطرافت رو از آدم های سمی پاکسازی گن

قدم سوم اتمام حجت با شوهرم ک دیگه ی سری کارها نکنه ک ناراحت بشم و...

اما بهترین کمک در تمام این مراحل برام عبادت بود

و اینکه خدا حواسش هست هم به بدی ها هم خوبی ها

من گذشتم و گذر کردم تا خدا خودش بهم بیشتر کمک کنه

لطفا لایک نکنید .

ببین نمیخوام تکرار کنم ولی موقعیت مشابه که پیش میاد یادش میفتم ناخودآگاه. مثلا الان که نزدیک شب یلدا ...

هر وقت موقعیت مشابه پیش میاد برات

سریع به خودت بگو فکر نمیکنم و برام مهم نیست

اینکار رو ادنقدرتکرار کن تا شخصیتت تغییر کنه

فکر کردن و پرداختن ب گذشته خیلی منو عذاب داد ولی با تغییر خودم تونستم به خودم کمک کنم

لطفا لایک نکنید .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز