سلام عزیزان شبتون پر از ارامش
ی ساله عقدکردم ولی خوشی ندیدم همش بحث و ناراحتی داریم
همدیگرو دوسداریم و سریع اشتی میکردیم ک اونم داره کمرنگ ترمیشه
حرف جدایی بینمون زیاد زده میشه
بعضی وقتاارزوی جدایی دارم
شوهرم درکل خوبه تحقیقم کردیم همه تایید کردن اما روحیاتش بامن فرق داره
اصلا منو نمیبره بیرون خیییلی دیر به دیردیدنم میومد الانم ک عزیزاش فوت شدن کلا....
قبلا روزی دو بار ز میزد اما هیچوقت نمیگف بپوش بیام دنبالت همش خودم ازش میخواستم
در کل مغروره خودشو میگیره بااینک ازنظر ظاهری خ خ خ خ ازم پایینتره
خیلی لجبازه میخواد حرف خودش باشه همش
بسیجیه عاشق سیاسته برعکس منه
این هفته قراره بریم ماه عسل اما عنوزم اردید دارم تو انتخابم
بم میگه اخلاقت بام بد باشه ضررمیکنی قبلا خ تهدیدم میکردم اما الان میگه خوب باشی زندیگتو بهشت میکنم بدباشی بدترت میشم
خسیس نیس اما حتی ی شارژم تاحالا نگفته برات بفرستم
جایی کارداشته باشم عمرا منو ببره برسونه
دوسداره فقط بگم چشم