امشب گفت دور و وریامون خیلی حسودن
هم اطرافیان من هم تو
بعد گفتش مثلا شمال رفتیم اون دعوا پیش اومد به نظرم برای این بود که داداشت و زن داداشت حسودی میکردن
بعد به من خیلی بر خورد گفتم فقط خانواده من بدن؟ گفت نه من نمیگم فقط مال تو اینجورین مال خودمم همینن
ولی این تو ذهنم مونده بود
همسر من خیلییییی روی دخالت خانواده ها حساسه حتی به خانواده خودشم اجازه نمیده
بعد من هیچی نگفتم یکم که گذشت بهش گفتم اینکه اسمداداشم رو آوردی برای این بود که نمیخوای کسی دخالت کنه تو زندگیمون ؟؟ گفت اره دقیقا
بعد گفتم من قول میدم هیبیچ وقت نمیزارم کسی دخالت کنه تا وقتی که توام نمیزاری دخالت کنن
گفت حله بعد شاد شد شروع کرد شوخی کردن منم گفتم ولی به یه شرط که دیگه نگیم خانواده تو بده فلانی بده و اینا
گفت چشم قول
ب نظرتون چرا اینجوری گفت؟اینکه حسود میبینه یا حساسه به دخالت ؟؟با دعوایی که شمال شد ما حتی به جدایی داشتیم میرفتیم
شما چی برداشت کردین