دختر داییم بنده خدا داشت منو نصیحت میکرد زودتر ازدواج کن تا گوشتت خوردنیه
منم گفتم ممنون از نصیحتت هرکس صلاح زندگی خودشو بهتر میدونه
ایشون هم برگشته به خنده من میگه برا خودت میگم تهش میترشی رو دست عمه میمونی
دختر داییم یه برا طلاق گرقته ازدواج دومشه
گفتم عزیزم شما اگر خیلی زرنگی کلاه خودتو سفت بچسب دوباره باد نبرش