خودش اهل صحبت نیست همیشه میگه حوصله حرفای زنونه ندارم
ولی من بخاطر خانوادش هر شب دارم کابوس میبینم الانم دستام میلرزه هیچ اختیاری رو کنترل زندگیم ندارم بی فرهنگن داغونن من نمیتونم با این آدما
سرزده میان خونم
حرف و جزئیات خونم رو پخش میکنن
حالم خیلی بده
پشت سرم حرف میزنن ولی جلوی شوهرم فرشته میشن