مادرشوهرتون بگه کاش خواهرزاده خودمو برای پسرم میگرفتم چون شغل و تحصیلاتش بهتره
ته دلتون حس بدی به دختر خاله شوهرتون میگرفتین؟
میگفتم کاش ،موقعیت بهتر برای من بود اما برای خواهر زادتون شاید کیس مناسبی پیدا نشه
شوهرمو مینداختم جلو.....خودم هیچ عکس العملی نشون نمیدادم
همینقدر واضح؟شما هم بگو کاش واقعا همونو میگرفتین
نه ..همون لحظه میگفتی اما پسرت منو انتخاب کرده
ن اونکه تقصیری نداره
به اون نه
ولی مادرشوهرم رو میبوسیدم میذاشتم کنار
نوچ مهم شوهرم هست ک منو انتخاب کرده رقیبی برای خودم نمیبینم
ولی رابطنو با مادرشوهرم بشدت محدود میکردم حتی شوهرمم نمیزاشتم زیاددبره
مادر شوهر من یه بار گفت
گفتم چه جالب شنیده بودم مادر شوهرا اینو میگن
باور نمیکردم
بعد بلند خندیدمو گفتم
هنوز هم دیر نشده برو بگیر
منم میرم خونه بابا جونم
منم میگم کاش اینجوری میشد اونوخ من بدبخت نمیشدم😂
اره متاسفانه نسبت به اون حس بدی میگرفتم با این که تقصییر اون دختر نبوده
میگفتم راه باز جاده دراز هنوزم دیر نیست
نه. چیکار به دخترخاله ش دارم؟ به مادره میگفتم حیف شد آرزوتو به گور میبری 🤣🤣
جلوی خودش میذارم کف دست شوهرم
منم اینقدر شنیدم از این حرف ها که دیگه پوستم کلفت شده من اینقدر نا مهربونی دیدم از شوهرم که دیگه این چرا برام مهم نیست
🗿🗿🗿🗿😐😐😐
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
