دوتا بچه دارم پشت سر هم. سختم بود بازم نیومدن کمک.هرچند بیمار بودن.هیچوخت یادم نمیره تو روز زایمانم چطور دخترم تنها بود..مادرم بنده خدا پا درد داشت کمر درد داشت تنگی نفس و هزار تا بیماری دیگه اما با این حال اومد پیش دخترم موند حالا که از اون دوره گذشتم و ۲۰ روزه اسباب کشی کردم بازم نیومدن کمک .هفته بعد میخوان بیان مثلا کمک..یکی نیست بگه دیگه من چکاری دارم که شما بیاین کمکم؟ بنام کمک میخوان بیان مهمون بازی.منم با دوتا بچه همش براشون بشور بپز کنم.ی چیز هم بگی میگن دوست نداشتن بیان دوس نداتشن نه ماه بارداری زنگ بزنن..منم الان دوس ندارم ببینمشون. شب یلدا برای نامزدی برادرم یلدایی میبرن.چقد دلم میخواد اونروز خونه باشم
دختر قشنگم.تو تکه از بهشت هستی ک از آسمان جدا شده..یک مشت شادی.قلب پر از عشق..دوستت دارم