2777
2789
عنوان

بالاخره بعد شش سال اراده کردم و به قصد طلاق اومدم خونه مامانم

| مشاهده متن کامل بحث + 103635 بازدید | 1330 پست
اسی چون خیلی بهت نزدیکه و همیشه بوده همیشه توجه کرده دلتو زده و ب چشمت نیومده باید ازت دوری میکرد دل ...

تاحالا نشده مردی روببینی که اصلا ازش خوشت نیاد ؟گاهی آدم بی دلیل از یکی خوشش نمیاد زور که نیست مثلا خود من خواستگار داشتم که خیلی پولدار بود وخانوادشم عالی ولی همین که پسرو دیدم حتی نمیتونستم تصور کنم که کنارشم نشستم

مشکل شوهرت چیه؟دست بزن داره؟خرجی نمیده ؟خیانت کرده؟یا قیافه اش زشته دوستش نداری؟اخه قیافه هر طوری هم باشه بعد یه مدت زن و شوهر به هم علاقه مند و وابسته میشن.اصلا نمی تونم درک کنم که میگی شوهرم و دوست ندارم.منم اول با عشق و علاقه ازدواج نکردم ولی الان اگه نیم ساعت دیر کنه قلبم میخواد از جاش کنده بشه بحثم باهم داشتیم روزای بدم داشتیم.ولی مشکلی نداره نه جسمی نه محبتی نه اعتیاد.حتی با وجود همه اینا هم خیلی از زنا رو میبینم میگن عاشق شوهراشون شدن و نمی تونن جدا بشن.فکر میکنی اون بیرون مردی منتظران که عاشقش میشی و بی عیب و ایراده و در کنارش خوشبخت میشی؟مخصوصا حالا که بچه دار شدی باید بیشتر مسئولیت پذیر باشی.وقتی مدام میگی از شوهرم بدم میاد فکر نکنم هیچوقت حس خوبی بهش پیدا کنی به جاش خاطره ها و لحظه های خوب کنارش بساز.میگی از حرکاتش بدت میاد شاید تو هم یه حرکاتی داری که ممکن باشه اون خوشش نیاد که به روت نیاره یا چشم پوشی کنه.حالا که اشتباه کردی و زود ازدواج کردی به تصمیم خودت یا خانواده ات حالا که بچه دار شدی باید پای تصمیمت بمونی دوستش ندارم دلیل خوبی نیست برای طلاق و نمی تونی اصلا به این بهونه طلاق بگیری و بعد طلاقم زندگی گل و بلبلی در انتظارت نیست.هر مسیری که بری نتایج تقریبا شبیه هم داره و تو میتونی از تجربه ی بقیه این و بفهمیتا مجبور نباشی خودت تجربه اش کنی

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

سهم خودمه زن داداشم دوست صمیمی م هست برام از خواهرم خواهر تره

می گم اسی خیلی مراقب باش.فردا روز طلاق نگیری و با کسی ازدواج کنی که تو اونو دوست داری ولی اون تو رو دوست نداشته باشه.به نظرم توی زندگی زناشویی خیلی مهمه که دوستت داشته باشن.تا اینکه تو طرفتو دوست داشته باشی و اون نه.تو الان خیلی خوشبختی خودت نمی دونی

احتمالا بچه رو هم شوهرت بهت تحمیل کرده.فکر کرده بچه واست درست کنه محبتت رو به دست میاره.

این چه حرفیه؟؟؟ همین حرفای امثال شماها زندگیا رو خراب میکنه، مگه یه نفره میشه بچه دار شد؟؟؟ شما از کدوم سیاره اومدی که بچه هارو تحمیل میکنن بهتون...بشینید سرجاتون باعث جدایی مردم نشید

بله همین طوره

اسی این بچت ناخواسته بود

دو تا سقط قبلی چی

چرا قرص نخوردی؟

تو که این همه متنفر بودی ازش

من نمیگم زندگی کن نه

میگم چرا جلوگیری خوب نکردی

یک دختر بهاری که در حال رشد فردی و اجتماعی است .پذیرای کمک شما در مورد رشد انسان هستم 
سهم خودمه زن داداشم دوست صمیمی م هست برام از خواهرم خواهر تره

یه زندگی هایی دخل نینی سایت خوندم

طرف شوهرش معتادد ..دست بزن. خسیس . هزاران عیب دیگه داشته اماااا بخاطر بچش کوتاه اومده نشسته داره زندگی میکنه به چه دلیل؟؟؟ به دلیل اینکه شوهرش پدر خوبیه برا بچش

نمیگم کار این خانوم خیلی درسته

ولی ببین چقدر فرق میتونه بین دوتا مادر باشه

شما داری پسرت رو از پدر و مادر و یه زندگی خوب محروم میکنی

شازده کوچولو👶: شنیدم ادما از دور قشنگن،از چقدر دور؟  روباه🦊:از خیلی دور یعنی جایی که اصلا نبینیشون:) ️
چون وقتی زجه زدم گفتم نمیخوامت گوش نمیداد مرد خوب دختری که از خودش ۱۱ سال کوچیک تره هست و نمیگیره

منی که زن مرد یازده سال کوچیکتر شدم و راضیم یعنی مرد بدیه😃

خواهش میکنم بلاک و ریپورت بلاگر های دوزاری و بی هنر رو از همین الان شروع کنید تا مثل علف هرز هرروز بیشتر نشن

عزیزم من وقتی هجده ساله بودم تازه دانشگاه قبول شده بودم وتو شهرمون خواستگارای زیادی هم داشتم همون موقع.میگفتم میخوام فعلا درس بخونم تا اینکه یه نفر از اقوام دورمون که فقط اسماً میشناختیم و ارتباطی باهم نداشتیم ب خواستگاریم اومد شرایطش خوب بود خانواده دار واوکی بود .خب ازدواج سنتی بود و ماهم با دوجلسه صحبت کردن سر سفره عقد نشستیم. خیلی پسر خوبی بود قیافه ایناشم متوسط بود ولی خب خیلی دوستم داشت ودوستش داشتم.بعد عقدم تو عقدنامه سال تولد که دیدم دود از سرم بلند شد ایشون ۳۳ سالشون بود ینی ۱۵ سال اختلاف وااای چه حالم بد شد اخه اصلا بهش نمیخورد این سن و منم نپرسیده بودم و فکر نمیکردم کسی با این اختلاف ممکنه بیاد خواستگاریم.ب هیچ کس چیزی نگفتم ولی تو شهر کوچیک خودمون چند مورد از دوستان اشنایان که میدیدم میگفتن اینقدرم که خواستگار رد میکردی چرا با ایشون با این اختلاف ازدواج کردی. تا دوماه خیلی ناراحت بودم ولی ب روش نیاوردم خودمو مدیریت کردم تا اینکه کاملا به دلم نشست خیلی بهم محبت کردخرجم کرد ادامه تحصیل دادم تا مقطع دکترا.الان سه تا بچه دارم دوتاشون دانشجوی پزشکی هستن با رتبه های دو رقمی وارد دانشگاه شدن اخری هم مدرسه میره وخدارو شکر نذاشتیم حرف های خلق رو زندگیمون تاثیر بگذاره خلاصه الگوی فامیل شدیم تو همه چیز.

ولی خواهرم بنده خدا با اختلاف سن چهارسال شوهرش متاسفانه ادیتش میکنه یا دختر داییم همین طور.خواستم بگم اختلاف سن واقعا مهم نیست باید اولا اعتماد به نفستونو بالا ببرید دوم بتونید خودتو طرفتونو مدیریت کنید.

براتون دعا می کنم بهترین تصمیمو بتونید بگیرید.

مشکل شوهرت چیه؟دست بزن داره؟خرجی نمیده ؟خیانت کرده؟یا قیافه اش زشته دوستش نداری؟اخه قیافه هر طوری هم ...

چقدر مثل من گفتی

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم مارا به سخت جانی خود این گمان نبود...🩶

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز