من عاشق همسرمم سرماخورده
نمیتونم ببینیم مریضه
دو روزه تو خونس هرچی میگم یچی بخور هیچی نمیخوره
میگم بزور
(چون اگ چیزی نخوره داروشم نمیخوره)میگم خب یه لقمه بخور لقمه گرفتم دادم دستش نیم ساعت التماس مبکنم بخور میگه میخورم نمیخوره هی تو چرته حالم دیگه ازاین وضع به هم میخوره ناز کردنم حدی داره دیگه نه دارو میخوره نه غذا خب اخه بزور یه لقمه بخور که داروتو بخوری بچه که نیستی عین پروانه دورزوه گشتم دورش کار خونه بچه داری مهمون داری کار بیرون بخدا مردم
حاضرم خودم مریض شم شوهرم نه
تا صبح تو خواب ناله میکنه
ببرش سرم و آمپول بزنه
بچه که نیست بیخیالش شو
همه چیز در دسترس باشه اگه خواست بخوره
منم تومریضی هیچی نمیخورم کسی هم اصرار کنه کلافه میشم
خوب ببین آدم وقتی تو بیماری اشتها نداره دست خودش نیست حتی بعضی مواقع از روی غذا هم بدش میاد.در این شرایط باید بره سرم بزنه
سوپ بپز ، میل به غذا نداره خوب .
سوپ شلغم بپز ، آناناس عالیه زود سرپاش میکنه
شربت عسل و آبلیمو
پوست پرتقال بشور ، رنده کن ، بزار رو بخاری یا شوفاژ خشک شه، بعد مثل چایی دم کن بده بخوره
وقتی تلاش کردی و فایده نداشته نخوره بچه ک نیست ک بگی نافهم هست سخته براش آدم بزرگی هست
مامانشی یا زنش؟
مرده پسر دوساله نیست التماس کنی مامانی بخور بخور!
عقلش میرسه خواست میخوره نخوروم نخورد!
از این جلد مامانی بیرون بیا
