2777
2789

✅بعد عمل بینی تنفستون مثل اولش نمیشه

✅در بهترین حالت فقط صدای نفساتون خس خس نمیکنه ولی تنفس محدودتره

✅دیگه نمیتونی بینیت رو تمیز کنی و امکان انگشت کردن توی بینیت رو نداری(الان چهارنفر میگن ما قبلشم دست نمیکردیم، باشه تمیز السلطنه تو خوبی)

✅دیگه نمیتونی بینیت رو وقتی آبریزش داری با دست بالا بکشی (اون حالتی که با فضای بین شصت و اشاره بینی رو جمع میکنید)

✅تون قسمت هایی که برش میخورن تا مدتها یا شاید تا همیشه حس لامسه اش برنمیگرده.

✅بینیت کاملا سفته و با ضربه کوچیکی میشکنه و راهی اتاق عمل باید بشی دوباره.

✅قید بازی های توپی مثل والیبال و بسکتبال رو باید بزنید.


دوستان دکتر من عضو انجمن جراحان آمریکا و از بهترین متخصص هایENT و جراحان تهران هست اما این عوارض برام وجود داشته

تمام کسایی هم که اطراف من عمل کردن تک تک این موارد رو داشتن(چون میدونم الان تعداد زیادی میان میگن نه من هیج مشکلس ندارم) شما یک درصد در نظر بگیر که این مشکلات رو داشته باشی، ببینم بازم عمل میکنی یا نه.


🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)|| از من انسان جدیدی ساخته شده،کمی بی عاطفه تر کمی قدرتمند تر، کمی اجتماعی تر، اما در حق مردم مهربان تر شده ام، هنوز اعتقاد دارم اعمال انسان به او برمیگردد، از نگاه به گذشته بدم می آید، گذشته برای من تمام شده(1 آذر 1404)|||

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

من فقط مورد یک و چهار رو دارم سالهااااا پیش عمل کردم،در مورد تنفس هم جاهای خشک کیپ میشه بینیم ،ولی بینیم نرمه خشک نیس اصن

اونایی که بینی خوبی دارن و عیبی نداره عمل نکنن خیلی بهتره و حرفای شما هم درست

جنگل رو به فنا بود ولی درختها هنوز به تبر رای میدادند چون تبر درختان را قانع کرده بود که او هم یکی از انهاست زیرا دسته او هم از چوب بود..
من فقط مورد یک و چهار رو دارم سالهااااا پیش عمل کردم،در مورد تنفس هم جاهای خشک کیپ میشه بینیم ،ولی ب ...


اصلشم همون یک و چهاره

منم همیشه بینیم خشکه و هروقت گوش پاک کن واردش میکنم خونی میشه درصورتی که تو عمرم خون دماغ نشدم.

موقعی که هوا سرد باشه یا سرمابخورم کامل با دهن تنفس میکشم

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)|| از من انسان جدیدی ساخته شده،کمی بی عاطفه تر کمی قدرتمند تر، کمی اجتماعی تر، اما در حق مردم مهربان تر شده ام، هنوز اعتقاد دارم اعمال انسان به او برمیگردد، از نگاه به گذشته بدم می آید، گذشته برای من تمام شده(1 آذر 1404)|||

اصلشم همون یک و چهارهمنم همیشه بینیم خشکه و هروقت گوش پاک کن واردش میکنم خونی میشه درصورتی که تو عمر ...

من بینیم انقددد زشت بود که اگه صدتا بلا هم سرم میومد باز عمل میکرذم واس همبن راضیم

جنگل رو به فنا بود ولی درختها هنوز به تبر رای میدادند چون تبر درختان را قانع کرده بود که او هم یکی از انهاست زیرا دسته او هم از چوب بود..
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792