بچه ها خانواده شوهرم به شدت آدمایی هستن ضد عروس دخالت کن حرف دربیار بدجنس و عقده ای تمام زناشون هم همه مثل هم و خودشون و بچه هاشون هر کاری بکنن عیب نیست نشستن فقط از دیگران آتو میگیرن مثلا به بچه های عروسا هم کار دارن من خداروشکر بچه ندارم روزی بچه دار بشم بخوان نظر بدن درباره هر چیزی که به بچه من مربوطه پارشون میکنم بعد از من خوششون نمیاد چون ضد نظر اینام کار به کار هیچ کس ندارم دخالت کن و غیبت کن و پا به پای غیبتاشون نمیشینم خاله شوهرم یه زن عقده ای کار به کار همه داره بعد دیشب ما خونه مادرشوهر بودیم اونم اونجا بود نشست داشت درد و دل میکرداز نظر خودش و از جاریم کینه داره سر دختراش در میاره آره چرا دختر جاریت این لباس رو پوشیده جلو شوهرای ما گناه داره و فلان حالا نوه خود همین خاله شوهرم و دختراش رو نگم براتون منم گفتم هر کس به خودش مربوطه اتفاقا دختر خوبی هست و شما هم کار به این چیزا نداشته باش و درگیر این و اون نباش و رها کن و مهم نباشه برات با لحن محترمانه گفتم یهو قاطی کرد شروع کرد با کنایه حرف زدن که آره کسی سلام و احوال پرسی گرم نکنه منم نمیکنم منظورش با من بود منم گفتم همه همینن منم کسی احترام نزاره نمیزارم منم مثل خودش با تیکه جواب دادم حالم اصلا ازشون بهم میخوره آنقدر درگیر دیگران هستن و تو جمعشون حالم بدتر میشه
زیاد رفت امد نکن بعضیا درست بشو نیستن بعدا فقط خودت میمونی که حرص میخوری چون از سر احترام جواب خیلی چیزا رو نمیدی اما تو خونه انقد خودخوری میکنی بعد که سردرد میشی نرو و خودتو خلاص کن