بچه ها من از وقتی ازدواج کردم از روز اول دنبال پیشرفت و ترقی شوهرم بودم . اصلا نمیتونی تصور کنی که چه قدر برای کارش و پیشرفتش تلاش کردم و حتی برنامه ریزی کردم . برای پیشرفت کارش کلی دوره یاد گرفتم تا بتونم تبلیغات کارشو کنم ، کلی برنامه ریزی کردم و هزاران کار دیگه ... و خیلی زیاد تلاش کردم تا درآمدش بیشتر بشه ...
الانم به یه مرحله ای رسیدم که نشستم برای خوب شدن بدنش برنامه ریزی کردمممم
نشستم برنامه غذایی براش نوشتم ، برنامه تمرینی نوشتم
حتی کلی خرید کردم و براش وعده های غذایی مختلف آماده کردم ، هر روز صبح با هدف رژیم غذایی این از خواب بیدار میشم
و کلا انگار به این دنیا اومدم تا به این خدمت کنمممم
خیلی حال شخماتیکی دارم.
نمیدونم چه جوری دست از این عادتم بکشممم
خسته شدم دیگه اونقدری که به اون فکر کردم و به خودم اصلا 😫
صد بار هم یه سری رفتارها کرده که من فهمیدم دارم اشتباه میکنم ولی آدم نشدم
اینم بگم که این رفتارها متقابل نیست
همسرم ثانیه ای به من فکر نمیکنه و فقط به فکر خودشه
مثلا نشده که اونم بیاد منو در جهت هدفی که دارم کمک کنه
حتی هر کاری رو خواستم شروع کنم با تموم وجودش کاریکرده ناامید و پشیمون بشم
بچه ها من خودم میدونم که این رفتارم خیلی اشتباهه
میدونم که خیلی باعث عقب افتادنم میشه
ولی نمیدونم باید چه جوری درمانش کنم
اون کجا که آدم ۱۰۰ درصد انرژیشو بذاره روی خودش
اون کجا که ۵۰ درصدشو چه بسا بیشتر بذاره برای یکی دیگه از اون مقدار باقی هم کلی رو هدر بده واسه خانوادش و در انتها یه ۱۰ درصد بمونه برای خودش و کاراش
واقعااااا خسته شدممممم از این وضعیت
و خیلی دارم عذاب میکشم
خودم کلی کار دارم که باید انجام بدم ، کلی برنامه و هدف که هنوز بهشون نرسیدم و تا الان هم خیلی دیر شده ولی واقعا این فکر کردن به همسرم خیلی منو عقب انداخته از همه چی ...
لطفا راهکار بهم بدی
بی نهایت نیاز به راهنمایی شما دارم 🩷🌸