گفتم مگه عهد قجره خانواده دختر سیسمونی ببرن فقط لطف کردن و ... میگفت اگ نمیخریدین آبروتونو میبردم ب مادرم میگفتم انقدر میگفتی زن بگیر ببین منو گیر کیا انداختی و ...
میدونی عزیزم خانواده ای ک انقدر برای سیسمونی هزینه میکنن
هربار مادرشوهرم یا برادرشوهرم میاد سوهان چند ملیونی برا تک تکشون میارن و کلی کارهای اینشکلی یعنی خیییلی رو خوشبختی و سرافرازی من حساب کردن کلی تو فامیل پز دادن و ... من چجوری دل اینا میشکستم و با جداییم جلو دوست و دشمن سرافکندشون میکردم ؟
من حتی کتک بخورم دلم نمیاد برادرم بفهمه ! و تصورش از خوشبختی من بهم بخوره