منم دیگه اصلا نمیرم
آخه اوایل زنگ میزدممیگفتم بیامدنبالت بیای خونه ی من ناهار
میگفت نه اذیت میشم تو بیا منم قبل از اینکه برم زنگ میزدم میگفتم اگه هستی بیام
واسه به دنیا اومدن بچه ش احتمالا یه دستبند بگیرم که اسمه بچه روش باشه تو همون بیمارستان میدم کادورو
دستبندم میخوای کادو ببری:)))
مدلته دیگه..
چی بگم..
کلا میخوای فقط خیر برسونی و مهربون باشی تحت هر شرایطی..
خدا بهت بیشتر و بیشتر بده عزیزم❤️
مرسی عزیزدلم
اون اره ولی تو حاملگی چی؟
وقتی شوهره سابقم از خونه انداختم بیرون چی؟ وقتی بعد از زایمان داشتم جدا میشدم و افسردگی داشتن چی
من شوهره سابقمو اصلا دوست نداشتم ولی اون دوران حاله روحیم بد بود واقعا
وقتی دیدم خواهرم حامله س گفتم یه کمکه کوچیکی کرده باشم
این چند روز انقدر گریه کردم هی شوهرم میگفت چی شده
دیگه آخر براش تعریف کردم گفت زحمتی که تو میکشی خیلی بیشتره که نکن دیگه این کارو
دیدم راست میگه دیگه هر وقت خونه مامانم خواهرمو ببینمه
اصلا دیگه پا خونه ش نمیذارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
