اینجانب یک عدد دیوانه و فضول😁
طبق معمول بنده از داستان عشقی همه با خبرم
دیروز عصر یه ثانیه رفتم اتاق پسر خالم تنها باشم
برق هم خاموش بود داشتم رو کاناپه چرتم میبرد که پسر خالم وارد شد منو ندید منم سکوت اصلا اعلام حضور نکردم
دیدم در گاوصندوق شو باز کرد توش یچیزی بزاره
😏
یهو صداش زدم بدبخت گرخید دومتر پرید
طلاعه افتاد زمین دیدم اسمش روشه 🤣ظاهراً دوست دخترش براش خریده بوده🤭🤣
خودش فهمید لو رفته منم یه لبخندو الفرار
تا دم در حیاط دنبالم میدویید🤣
آخرش داشت گریه میکرد که به خالم نگم🤣🤣🤣
الان به سرم زده دم دربی که همه نشستن بگم ابروشو ببرم🤭😁😁😁