مامانم واقعاًااا هیچ ارزشی برای خودش قائل نیست حتی به خودش میگنه کنیز کلفت
دستاش هزارتایی ترک داره موهاش تو سن ۴۰ سالگی سفید شده
خودش الکی مسیولیت قبول میکنه مثلا خودش تنها همه کارهای خونه خودمون و خونه پدربزرگم رو انجام میده
با اینکه ۸تا خواهر داره که همشون پیش همن ولی مامان من واقعاً کنیره ذاتا خوار و خفیف به دنیا اومده و تنها همه کارارو میکنه
بعد میخواد منم مثل خودش کنه هزارتا کمبود و عقده برام ساخته نمیزاره اونجور که دلم میخواد بگردم نمیزاره آزادی بیان داشته باشم
فقط میگه درس بخون که از دست من راحت بشی وگرنه کنیز بعدی تویی
حالا با این حالی که برام ساخته من هرروز به خودکشی فکر میکنم
داییم مریض شده همسایه ما هست تمااااممم ظرف هامون برده اونجا اونام عرق میخورن نجس هستن بابام امروز همه چیزو زد به هم به مامانم گفت ریدم تو این زندگی که ساختی (بابام خیلی بدش میاد ظرف و وسایل خونه بدیم ینفر دیگه حتی تو ظرف همسایه ها و غذای همسایه ها نمیخوره اینا که عرق خورم هستن)
بگید من چیکار کنم 😭😭😭😭😭💔💔💔