سلام میخواستم نظرتون رو بدونم
مادرشوهر من کم به رابطه من و شوهرم کرم نریخته. کلی بین من و جاری فرق گذاشت و کلی فتنه به پا کرد. البته همه این کاراش به خاطر اینه که به من حسادت شدید داره. چون دوست داره برای هر کاری ازش نظر بخوام و اون رو پر رنگ کنم همه جا و دوست داره در جریان کوچک ترین کارهام باشه. ولی من مستقل هستم و دوست ندارم.
یه بار من و شوهرم با هم دعوا کردیم و من به شوهرم گفتم حروم زاده. البته اونم به بابای من گفت دزد. حالا شوهر احمقم رفته اینو به مادرش گفته. اونم گفته زنت باید بیاد ازم عذرخواهی کنه. منم گفتم بهش بگو منتظر بشینه تا برم عذرخواهی کنم.
همش شوهرم میگه بریم خونه مامانم. منم میگم هر وقت زنگ زد و دعوتم کرد میرم. به مامان خودم هم گفتم هر وقت خواستی بیایم خودت زنگ بزن به شوهرم و دعوتش کن و مامانم هم همین کار رو میکنه هر هفته
الان هفت ماه میشه من نرفتم خونه مادرشوهر.
چند روز پیش عموی شوهرم از کربلا اومد شوهرم گفت اگه مامانم اینا خواستن برن دیدن عمو تو هم میای بریم یا من تنها برم باهاشون. منم گفتم خودمون دو تایی میریم.خلاصه مقاومت کرد تا اینکه رفتیم دوتایی.
مادرشوهر من تا الان همچین کاری بچه هاش نکردن و هر ا میخواستن برن با مادرشون میرفتن. مادر هماهنگ میکرده و همه باهاش میرفتن
به نظرتون وقتی مادرشوهر بفهمه ما تنها رفتیم چه حالی خواهد شد؟
کلا از چیزایی که گفتم جریان رو چطور ارزیابی میکنید