والا اگه بلد بودم این وضعم نبود
ففط اینو فهمیدم ک تعارف نداره اصلا
مثلا به من میگفتن کفش میخوای؟ میگفتم نهه بابا هنوز قبلیا هست
خواهرم میگف اره میخوام
اگه چیزیم لازم داشت میگفت بدون رودروایسی
من هزار بار سرخ و سفید میشدم که بگم مثلا کیف مدرسم پاره شده و قابل استفاده نیست
تازه با واسطه میگفتم اول به مامانم ک اون ب بابام بگه
چقد من احمق بودم