من پسرم ۲۶ سالمه
۶ تا خواهر دارم خودم تنهام
خواهرام همه ازدواج کردن رفتن
من و پدر و مادرم با هم زندگی میکنیم
بابام تا حالا چند بار بهم گفته بیا بریم خونه رو بزنم به اسمت
مامانم گیر داده طلاهام رو میفروشم بهت میدم برو یه ماشین خوب بخر
ولی من قبول نمیکنم
هر چقدر که من سهم دارم خواهرامم سهم دارن
ولی تا وقتی که مجردم اینطوری فکر میکنم
اگه ازدواج کنم همه چی رو بالا نکشم زنم چشمام رو از کاسه در میاره
اینو مطمئنم
حالا فهمیدین مشکل از قرآن و اسلام و قانون نیست
مشکل خود ماییم
من اگه ازدواج کنم دیگه نمیتونم بگم خونه نمیخام طلا نمیخام
باید همه رو برای خودم ببینم
چون اگه غیر این باشه زنم روزگارم رو سیاه میکنه
طرف حاضر نیست خواهر شوهرش به اندازه شوهرش ارث ببره
ولی خودش با داداشش نباید فرقی داشته باشن