هر چند وقت یبار با پدرم بحث میکنه، وقتی عصبیه کارای ترسناک میکنه از کنترل خارجه اصن، حس میکنم وقتی عصبیه هر کاری از دستش بر میاد، الان از خواب پریدم و میترسم ازشون
خدا مادرتون رو بیامرزه و روحش شاد باشه ، و به شما هم صبرو شکیبایی اعطا کنه ، من دقیق متوجه منظور این حرف زن داداشت نشدم اصلا منظورش چی بود که این حرف رو به شما گفته؟ این حرفشون اصلا منطقی نیست و با عقل جور درنمیاد یه قطره اشک مگه چقدر هست که در اون حالت غمگینی و عزا داری و تعادل نداشتن یه قطره از چش بریزه بیاد پایین اونهم درست و دقیق بی افته داخل چشم مادر خدابیامرز شما و زنداداشتم هم قشنگ تمرکز کرده بوده به این صحنه و قشنگ دیده همچین اتفاقی رو انگار بارون وسیل می اومده
یه قطره اشک اگه هم بریزه روی چیزی اصلا جای خیس شدن و نمناکی هم نشون نمیده چه برسه به اینکه کسی ببینه افتاد رفت داخل چشم. فکرتو درگیر این موضوع نکن نماز و قرآن برای مادرخدابیامرزت بخون و مراقب پدرت و خواهر برادرات باش.