من چندساله باهاش حرف نمیزنم
به دلیل دخالت های بیش از حدش چون بارها باعث شد ما راهی دادگاه بشیم بسکه شوهرم به حرفشه
و تو این چندسال خونه ش هم نمیرم
تیر خلاصی رو وقتی زد که من تصادف کردم و 5 ماه زمین گیر شدم حتی یه زنگ هم بهم نزد(الان به لطف پروردگارم خوبم)
خلاصه کلام، قطع ارتباط کردم باهاش
حالا زنگ زده به مادر بزرگم
میگه به فلانی بگو یه دونه ی دیگه بچه بیاره
نوه مون تنهاست، گناه داره
من پسرشم به خاطر دخترم تحمل میکنم
انتظار دارن دوباره بچه بیارم براشون
خدایا این زن چقدر پرروئه
آخه بگو بتوچه زن
من مردم و زنده شدم
تو یه زنگ. نزدی بهم
تو چطور روت میشه باز اسم منو به زبونت بیاری آخه
پررویی هم حدی داره