خواهر شوهرام پدر شوهرم مادرشوهرم همشون بهم اهمیت نمیدن محلم نمیدن همیشه بین شون تکو تنها بودم دیگ از جمع هاشون بیزارم
گذشته منی
به شوهرت بگو دیگه نرو خونه شون
مثل من
همه همین طورن شما تنها نیستی عزیز
منم همین حس رو داشتم :)
همیشه مقصر همه چیز از نظرشون من بودم
با اینکه از همه کوچیکتر بودم و شوهرم ازم ۸ سال بزرگتر بود .
ولی بابت تمومه رفتارای شوهرم که حاصل تربیت خودشون بود باید جواب پس میدادم
که چرا غذای مامانشو نخورده
چرا از داداشش دونگ رستوران گرفته
تقصیر همه چیز گردنه من بود چون دختر مردم بودم
من چند ماه بود زن پسرشون شده بودم ولی خودشون که ۲۸ سال بزرگش کرده بودن فرشته تحویل من داده بودن از نظرشون ولی تو اون دو سه ماه که زن گرفت از نظرشون من تغییرش دادم
جاریا من همشون دختر دارن زبونا ۱۰ متر
خواهر شوهرم عروساش کنارشن
منم و من
همیشه این نیست ک منظور داشته باشن . بعضیا روابط اجتماعی شون ضعیف تره یا منتظرن اول شما پیش قدم بشی . شاید تصور میکنن شما از اونا خوشتون نمیاد . منم تکی جمع ها گاهی تنها ترم نسبت ب جاری ام چون اون شیطون تر از منه و بیشتر سمت اون میرن. ولی خوب هر کس شخصیت و اخلاق خودشو داره
نرو یه مدت طولانی یعدبری خوب شدن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
