نمیدونم شاید گفتنش باعث بشه قضاوت بشم ، کسی که دوسش داشتم منو آزار ج.نسی میداد انقد اذیتم کرد که آخر سر راضی شدم به اینکه باهام را.بطه داشته باشه و فقط منو ول کنه آخرش ، بعد انجامش حس کردم دنیا رو سرم خراب شده ، خودم پسره رو ول کردم . بعدش ترس و اظطراب شدید و افسردگی و کابوس های شبانه کل وجودمو گرفتن .
خواستم خودکشی کنم که مامان بابام به دادم رسیدن ولی هیچکس نفهمید علت جنونم رو .
الان ۷ ماه گذشته ، آسیب ها و زخم ها بهتر شدن ولی حس اظطراب دارم هنوز
من واقعا خیلی قوی ام هیچوقت دردمو برا کسی تعریف نکردم تراپی نرفتم و در آخر دارم به زندگی بر میگردم...