من خودم برعکس ناپدری داشتم البته از ۱۴ سالگی اما رابطمون تا الانک ۱۹ سالمه خوبه البته من پیشش همیشه پوشیده لباس میپوشم و مودبم اما همیشه محبت کرده بیشتر از پدر واقعی
سعی کن باهاش گرم بگیری مخصوصا ک خودتم زنی بیشتر رفیق باش براش چون سنتون هم نزدیکه مثل مامان نباش براش با ترفند رفیقتم وبرین بیرون ناهار کافه دلشو بدست بیار هدیه بخر براش کلی راه داره
چیکار میکنه مگه
بره بشینه سر خونه زندگی خودش از زندگی تو چی میخواد اینقدر رو دادی حروفیان شده مامانش ب رحمت خدا رفته شما نرفتی سر زندگی مامانش اوارشی ناراحته ک ...خیلیم ناراحته نیاد اصلا بچه پررو
وقتی با هم زندگی نمیکنید چجوری اذیتت میکنه؟
اسم شوهرت حتما جعفره جعفرا دختراشون این مدلین😂
خوندم اختلاف سنیتون رو
بازم میتونم درکش کنم
اون فکر میکنه رقیب احساسی شماست فکر میکنه پدرش رو هم از دست داده
همه اینا با صبر شما حل میشه
بالاخره این چیزی بوده که شما اگاهی داشتید و پذیرفتید ولی اون نه
سنش هم خیلی حساسه من بیست سالگیمو یادم میاد دق میکنم
کاش برید پیش مشاور این گرهی نیست که با دندون باز شه
یکم بیشتر تعریف کن مثلا چی کار میکنه
اون که زندگیش جداست نمیتونه خیلی اذیتت کنه که
چه جور اذیتی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
